هشتادو هشت سی و یک

یک روایتِ غیِرخطی از زندگی یک مهندس کامپیوتر

هشتادو هشت سی و یک

یک روایتِ غیِرخطی از زندگی یک مهندس کامپیوتر

دنیا خانه من است

اینو برای آیسک نوشتم! از فردا کارای تبلیغاتیمون شروع میشن! گفتم یه تیکه هاییی اش برای وبلاگ مناسبه! بعد تصمیم گرفتم همه اش رو بذارم!

یسسسس!

"یه جایی میرسه که باید بزنیم تو جاده خاکی! یه جایی که باید خلاف جهت که نه، ولی یخورده خلاف حرکت کنیم تا بعدا بتونیم خودمون جریان ساز باشیم! یه جایی میرسه که باید روزمرگی دانشی مون رو ببوسیم بذاریم کنار! دنیا دیگه بر مبنای دانش­های جدا از هم اداره نمیشه! دیگه یکی فقط فقط فقط مهندس کامپیوترصرف نیست، باید ببینه آدما چجوری رفتار میکنن، باید آدما رو بشناسه، نه آدمای محله ش رو فقط، نه آدمای شهرش رو فقط، نه آدمای کشورش رو فقط! آدمای دنیاشو! باید دید داشته باشیم به جامعه، به دنیا، به فرهنگ، به محیط زیست....

یه روزی بود تو انشااهمون می­نوشتیم "... و می­خواهم عضو مفیدی برای جامعه باشم"؛ یه روزی باید شروع کنیم عضو مفیدی باشیم و برای بهتر شدنش تلاش کنیم! باید دنیا رو ببینیم و برای بهتر شدنش تلاش کنیم! از کارای کوچیک هم شروع می کنیم! هیچ کسی استیو جابز دنیا نیومده از مادر! کارهای کوچیک هرکدوم از ما میتونه نتایج بزرگی داشته باشه! تجربه هایی که بدست میاریم میتونه زمینه ساز موفقیت های بزرگمون بشه!

ما اینجا تو آیسک، کمک میکنیم تا شما بتونید این تجربه های جدید رو بدست بیارید، تا بتونیم دنیای قشنگ تری داشته باشیم! آیسک یه سازمان غیرانتفاعی بین المللی است که تو 140 تا از کشورهای دنیا شعبه داره! آیسک به جوانها کمک میکنه تا بتونن تجربه­های جدیدی را از سرتاسر دنیا جمع کنن(میریم کارآموزی بین المللی J) تا بتونن سریعتر وارد چرخه تاثیرگذاری تو جامعه شون بشوند. دنیای ما ، جامعه ما است و جامعه ما دنیای ما! ما همه شهروند یک جهانیم! توی یه دنیا زندگی می کنیم! پس همه باید برای بهتر شدنش تلاش کنیم! آیسک به ما کمک میکنه تا ما بتونیم به این هدفمون برسیم! کارآموزی هایی هم که میریم، کارآموزی مرتبط با رشته مون نیست الزما! زمینه هاش فرهنگ و محیط زیست و اجتماع و کاآفرینی و.. ها هستند! مدت تقریبی اش هم 4 تا 6 هفته است و شما باید برای پروژه های مختلف تو جاهای مختلف اپلای کنید اینم که انگلیسی بدونید خیلی مهمه مسلما!"

 

گوگولی وار دلالی کنیم!

نگویید که خب که چی؟قول!قول!قول!


اول: سه چهارسالی می شود که نماز میخوانم! نه از این ها هم حتی که یک نماز قضا ندارند ها! از این ها که صبح و شب را می خوانند و ظهر را فاکتورگیری میکنند گاهی هم صبح را نمی خوانند! چند وقتی است که علاوه بر نماز خواندن، نماز اول وقت خواندن را هم امتحان می کنم!خیلی خیلی احساس خوبی دارد! توی استرس این دیگر نیستم که وای!حالا نخوانده ام و قضا شد و این حرفها!

من  فکر میکردم مغرب اعشاء مهم تر است پیش خدا! چون آخر شب است ..ضحی فکر میکرد صبح مهم تر است چون اول صبحی باید به خدا سلام کرد!

یک جایی توی تلویزیون یک حدیثی گفت از امام صادق که ظهر اهمیت بیشتری دارد! که وسط کار روزانه یاد خدا باشی!

"در هر نفسی دو نعمت است و بر هر نعمتی شکری واجب"_سعدی علیه الرحمه!


دوم: فکر نکن که من نمیدانم تو یک جورهایی گوگولی وار چقدر امیر را دوست داشتی! چقدر بعدش کوشیار را! ولی من و تو یک خاصیت خاصی داریم! آن هم اینکه توانایی تور کردن پسرها را نداریم! سیاست اش را نداریم شاید! یا اینکه اینقدر خودمان را رله نشان داده ایم که طرف می گوید من که همینجوری باهاش دوستم!


مثلا همین خانم میم دارد خودش را به در و دیوار می کوبد تا جناب میم را تور کند! من و تو حتی آن را هم در شان خودمان نمیدانیم!


سوم: دلاللی یک مفهوم خاصی دارد! دلال کسی است که بن کتاب را میخرد 3000! 30000 میفروشدش! بدون اینکه کاری کند!

بعد آنوخت اگر ما بیایم برای یک منظور خاصی از یک شرکت خاصی دستگاه خاصی را وارد کنیم و برای یک جای خاصی و به منظور خاصی، دستگاه را نصب کنیم و پشتیبانی...این هم دلالی است!؟؟

خب این شکلی که هرکس باید برای خودش پس کامپیوتر اختراع کنه، تلویزیون بسازه، گوشی اسمبل کنه دادا!

من دیگه حرفی ندارم!



جوانی کجاایی؟

اول: یک جایی، یک زمانی، یک حرفی را شنیده بودم  درباره دانشمندانی که بی خدا هستند! ممکن است یکی نذری عاشورا هم بدهد ها...اما کشف اش موجب آزار بشر باشد!

میگفت اینها جهنمشان فرق میکند!

میگفت خدا به اینها همه ابزار آزمایش را می دهد...همه امکانات را میدهد!اما به نتیجه نمیرسند! روی دور باطل می مانند! و جهنمشان جواب هایی است که پیدا نمی کنند


من الان وسط وسط آن جهنم هستم! فرقش توی این دنیاست! هیچ چیز را کامل تمام نمی کنم! هیچ جوابی کامل نیست!



دوم: احمدآقا کاردان چرا اینقدر احساسی برخورد میکند! سی سال کارکردن توی این دانشگاه و شرایط آموزشی باید آدم را دیگر پوست کلفت کرده باشد!

نه که پوست کلفت نباشد ها! که اتفاقا پوست از دانشجویانش میکند! نه!

احساسی برخورد کردن و سر هر رفتار مسخره ای واکنش عصبی نشان داده و سخنرانی کردن اصلا و ابدا خوب نیست! برای قلب ضرر دارد


سوم: می گوید دوست بودیم ما با هم مریم!

می گویم ببخشید من الان سرم خیلی شلوغ است و وقت شنیدن حرف های شما را ندارم!

باید تعریف جدیدی از دوستی ارائه کنم! هرکسی که لبخند زد و سلام و علیک کرد و حالا چند صباحی را با شما پرید و همگروهی شد که الزاما دوست نیست؟هست؟


چهارم: نیلو می گوید یک خروار کار و مشغله ذهنی دارد!

می گویم متنفرم از کارها و مشغله های ذهنی! 

بیا انصراف بدهیم

بیا برویم حسن یوسف پرورش بدهیم!


می گوید جدی؟


می گویم و قارچ و مرغ و درخت انجیر

بیا بریم روستا


می گوید پس این جوانی ای که باید ازش لذت ببریم کجاست؟


پنجم: به مورد اول رجوع کنید

در دور باطل بیفتید!

ما را به خیر و شما را به سلامت!

از 14:06 دقیقه بعد از ظهر دقیقا تا الان که 11:54 دقیقه است دارم بهش میگویم تمومش کن و دقیقا در این لحظه تاریخی تمومیش کرد!


"ما را به خیر و تو را به سلامت"


تمام



تمام مواردی که باید در یک رابطه اجرایش کرد:

1- اینکه وقتی دارید پرتقال میخورید به طرف بگوید من دارم پرتقال میخورم کار اشتباهی است! چون بعدا از او هم انتظار دارید که همه جیک و پوک های زندگی اش را بیاید برایتان بگوید!

2- در یک رابطه عزت طرفین خیلی مهم است! عزت و شرف بقیه را از بین نبرید! نگذارید هم عزتتان را از بین ببرند!

3- در یک رابطه صادق باشید! دروغ نگویید! هر راست نشاید گفت، جز راست نباید گفت!

 به مورد 3 خیلی دقت کنید و از کسی انتظار نداشته باشید که صداقتش به این معنا باشد که زمان عادت ماهانه اش را به شما بگوید!

4-احترام اعتماد می آورد!

5- پول بابای هیچکدام از طرفین اهمیتی ندارد! این شعور و اخلاق است که بزرگترین ثروت است!

6- بدانید و آگاه باشید که کلاس یک استاد دانشگاه خیلی بالاتر از یک بازاری است! هرچقدر هم که بازاری گردن کلف باشد!

7- در رابطه هیچ چیز خریدنی نیست! رابطه یک بازی برد-باخت نیست! یا باخت -باخت است یا برد-برد!

8- تک تک حرفهای شما در راهبری رابطه مهم اند!

9- فاحشه کسی است که در زندگی اش از همخوابگی با گوساله هم نگذاشته است ، اما قصد دارد با یک دختر باکره ازدواج کند!

10- طرف مقابل را زیر سوال نبرید! او آینه شماست! برای زمانی هر چند کم، شما کسی هستید که او را بعنوان همراه انتخاب کرده اید! پس اگر دلخوری ای وود دارد خیلی صادقانه به او بگویید!

11- مرد باشید و چشم در چشم همه چیز را تمام کنید! تلفن و اس ام اس انتخاب ترسوهاست!

12- جنگ اول به از صلح آخر است!


پی نوشت: من توی رابطه بالا نبوده ان اما به اندازه 8 ساعت مداوم(انگاری که اتاق جنگ پنتاگون باشد) به دوستم خط دده ام که فلان کار را بکن و بهمان کار را نکن! 

باید دل سپرد!

باید خواب هایم را بگذارم کنار! اصلا شاید که او از توی ناخودآگاه واقعیت آمد توی ناخوداگاه خواب و آخر خوابم را تشکیل داد!ولی خوابم خیلی واقعی است! نمی توانستم و نمی توانم فکر نکنم به جزء جزء اسم هایی که توی خوابم دیده ام! اسم هایی که کم کم دارند وارد زندگی ام میشوند!


باید خواب هایم را بگذارم کنار! 7 8 سال پیش خواب دیدم و من یک صاد نامی ال ای ایم! بعد فامیل های خیلی مذهبی اش می آیند و من را به زور سرم روسری می کنند! من به صاد می گویم تو نمی خواهی کاری کنی؟صاد نگاه می کند! با کله اش که از ته زده است! اوایل فکر میکردم این صاد، شاید برادر دوستم است! جدید ها یک صاد دیگر اضافه شده به کانتکت هایم!


میگوید رویایش این است که وزیر شود! من رویایم این بود که رییس جمهور شوم! هردویمان میدانیم که این رویای خیلی سختی برای ایرانی است که زن بودن در آن جرم است! دوتایی رو به مامان می کنیم می گوییم ما که "کلیر" نمی شویم آخر ! مامان هیچی نمی گوید! شاید یاد وقتی می افتد که هاشمی به خاطر زن بودنش گفت نفر دوم دانشگاه تهران را برای روی سن آمدن بخوانید!

رویایم را باید کنار بگذارم! و خواب هایم را !

 باید ریلیستیک باشم!

این دفعه هم ام بی ای میدهم! با این که مطالعات رسانه را بیشتر دوست دارم! اما 24 تا کتاب قطور آن هم برای یک درس فقط یک کمی سخت است! مخصوصا که تافل هم دارم..... و خدایا! میخواهم سال بعد همین موقع در یک شرایط خیلی خوبی نیو اسکول باشم!