هشتادو هشت سی و یک

یک روایتِ غیِرخطی از زندگی یک مهندس کامپیوتر

هشتادو هشت سی و یک

یک روایتِ غیِرخطی از زندگی یک مهندس کامپیوتر

می بخشم اما فراموش نمی کنم! -1

حالا حرفی که از چند جهت بهم رسیده ، یعنی ایکس رفته پشت سر ما غیبت کرده، بعد ایگرگ رفته به زد گفته، زد با زنش مشورت شاید کرده باشه و معلم نیست چند درصد اون حرفو رو با ما انتقال داده باشه رو نمیتونم قبول کنم! ولی نمیتونم هم نادیده بگیرم که این احتمالش هست که این حرف جلو خاله زنک ترین مردم دنیا زده شده باشه! که آبرویی یه که دیگ رفته!

داشتم بابام رو سرچ میکردم، دیدم یه سایتی نوشته تهمت های فراوانی بهش زده شد و نتونست خواسته های موکلانش رو برآورده کنه... بعد من واقعا تعجب کردم کدوم یک از وکلای ملت تو بازه 59 تا 63 تونستن خواسته های موکلانشون رو برآورده کنن؟ تازه اونم واسه استانی که اونموقع همش داعیه جدا شدن داشته و زمان جنک هم بوده...یعنی الان موکلان مردم اونجا تونستن توقعات مردم رو برآورده کنن؟ یعنی الان تو سیستان بلوچستان گل و بلبل و به ما سیاه نمایی اش رو میگن؟



همه این ها باعث نمیشه که نبخشم، اما فراموششون نمیکنم! 

حس میکنم باید دزد باشی تا مردم پشت سرت چیزی نگن

نظرات 1 + ارسال نظر
سحر سه‌شنبه 3 شهریور 1394 ساعت 17:32 http://saereh.mihanblog.com/

ولادت امام خوبی ها، امام رضا(ع) رو بهتون تبریک میگم.با آرروزی بهترینها
65185

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد