هشتادو هشت سی و یک

یک روایتِ غیِرخطی از زندگی یک مهندس کامپیوتر

هشتادو هشت سی و یک

یک روایتِ غیِرخطی از زندگی یک مهندس کامپیوتر

از همه چیزهایی که بدم میاد(سری اول)

1- دوربین DSLR ! بس که همه تو هر خراب شده ای دستشون عه! خز شد دیگ!

2- شهرکتاب فرشته! بس که پاتوق عه و ملت بیشتر برای کلاس گذاشتن میرن توش تا کتاب خوندن! بس که چیزای فنسی داره

3- مرکز خرید پالادیوم!  اول چون که :مضر تر از این اسم نبود بذارین؟ خوبه منم بیام سیتی سنتر بزنم اسمشو بذارم بیسموت؟

دوم اینکه دیگ خیلی حجم بورژوازی اش داره حالم رو بهم میزنه!

4- برده داری! به نظرم برده داری به طور سنتی شرف داره بارها بار بر این حالت مدرنش!

5- پدر و مادرهای معتاد که بچه هاشون رو میفرستن واسه گدایی تو خیابون

6- اون بی شرف هایی که مواد قاچاق میکنن!

7- اون بی شرف ترهایی که به تولید مواد میپردازن!

8- مواد مخدر، سیگار، الکل، اکس، ال اس دس، شیشه، کراک ، نخ، و ...

9- شعبان بی مخ های ساکن دانشگاه 

10- وقتی بابام داره این ضرب المثل مولانا رو به کار میبره( هرکس که نداند و نداند که نداند....)

11- شخص شخیص مولانا جلال الدین رومی

12- شمس تبریزی

13- کاظم قلم چی و انتشاراتش و آزمون هاش

14- اخبارهای صدا و سیما! مخصوصا اون لحظات ملکوتی ای که گمان میکنن صدای ملت هستن! علی الخصوص بخش خبری چرت و پرت بیست و سی و صرفا جهت اطلاع و خسته نباشید و این خزعبلات

15- بی بی سی فارسی، من و تو ، وی او ای! همه این ایرونی های خارج نشین

16- مجاهدین خلق(اینو باید گزینه اول میذاشتم واقعا)!! یه سری آدم که چه قبل انقلاب چه بعدش تندرو بودن

17- آدمهایی که تندرو اند کلا

18- غیبت! خوردن گوشت برادر مرده

19- فیسبوک

20- تکنولوژی