هشتادو هشت سی و یک

یک روایتِ غیِرخطی از زندگی یک مهندس کامپیوتر

هشتادو هشت سی و یک

یک روایتِ غیِرخطی از زندگی یک مهندس کامپیوتر

دیگران کاشتند، ما خوردیم...

مادر جان را نمی فهمم!نمی فهمم که چرا از روز بزرگی مثل 12 بهمن عکسی ندارد

مادر جان را نمی فهمم؛نمی فهمم که چرا آن دوربین را برنداشته تا از خودش کلی سلفی(selfie) بگیرد.....

سلفی خودش با بکگراند جمعیت،سلفی خودش با بکگراند بلیزر امام،سلفی خودش با بکگراند آدم های حاضر توی ساختمان نیمه کاره میدان انقلاب که الان تبلیغات مسخره گاج پوشانده اش !،سلفی خودش با در 50 تومانی که هنوز به در 50 تومانی معروف نبود،سلفی خودش با شادی ملت،سلفی خودش با مینا،سلفی خودش با دست هایی که خودشان را خونی می کنند!سلفی خودش با پرسپکتیو سوسن ها و میخک های چیده شده روی زمین برای امام!

 آخ که چقدر دوست  داشتم آرمان داشتم!آخ که چقدر دوست داشتم که یک نفر بود که وقتی از پله های هواپیما می آمد پایین جیغ بزنم!آخ که چقدر دوست دارم این یک نفر از در خانه اش خارج شود! و به ما بگوید که من برای بازگرداندن عزت به ملت ایران آمده ام!

چقدر که به مادرم حسادت نمی کنم!حسادت می کنم به جراتش!حسادت می کنم به آرمانش!حسادت می کنم به تمام احساس آن روزهایش!حسادت می کنم به همان حجابی که اختیاری بعد 12 بهمن گذاشته!حسادت می کنم به تمام باتوم هایی که خورده!حسادت می کنم به تمام میله هایی که برای فرار ازشان بالا رفته!حسادت می کنم به تمام خون هایی که دیده!حسادت می کنم به همه ی دوستانش که اعدام شده اند!حسادت می کنم به دوره اش!حسادت می کنم که نسل اش ،آدم هایش،اطرافیانش،دوستانش همه برای اینکه امام شان برگردد تلاش می کنند و من فاصله ام فقط چند تا به دست گرفتن تمام اختران  ، اما نمی توانم!اما می ترسم!اما هول برم میدارد!آزادی خواهی لا به لای میله های دانشگاه و فریادهای گاه و بی گاه 16 آذر!

آخ از این نسل بی آرمان!آخ از این نسل بی غیرت!آخ از این نسل بی همت!آخ از من!

اضافات1:دیگران کاشتند ما خوردیم،ما بکاریم دیگران بخورند

اضافات 2:حس خوب دیدن مادر جان اول صبحی وقتی با جناب نوری می خواند:ما برای آنکه ایران گوهری تابان شود....

نظرات 1 + ارسال نظر
سما دوشنبه 14 بهمن 1392 ساعت 17:14

هوووووم، می تو

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد